خ مثل خواستگار...وای نه

ساخت وبلاگ

خ مثل خواستگار...وای نه

بالاخره این جمعه دردسرساز ما هم تموم شد.
دیشب واسه ریحون عزیزم خواستگار اومده بود و طبق معمول که قراره خواستگار بیاد به من و مامان و ریحون خیلی خوش میگذره از خرید گرفته تا حرفای درگوشی و خندیدن و گاهی هم دست انداختن ولی ایندفعه خدایی دست ننداختیم دیگه چون طرف آشنا بود بیشتر استرس داشتیم ولی بعد که تموم شد کلی خوش گذروندیم و دور هم خندیدیم حالا تا ببینیم چی پیش میاد به قول بزرگترا هی چی خدا بخواد ولی راستش به نظر من ازدواج واقعا خیلی کار سختیه انتخابی که تمام آینده آدم و درگیر میکنه زندگی با کسی که نمیدونی توی زندگی همون چیزی هست که الان خودش و نشون میده یا تغییر میکنه واااااااااااااای خدا دوست ندارم اصلا به موضوع فکر کنم واقعا سردرد میشم همینکه دیشب رد شد من یه نفس راحت کشیدم ولی طفلی ریحون .براش دعا میکنم فقط دعا میکنم که توی سرنوشتش خوشبختی و آرامش و یه زندگی راحت نوشته شده باشه .

[ شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۲ ] [ 22:12 ] [ ملیحه ]

[ ]

دهه پنجاهی ها رو عشقه...
ما را در سایت دهه پنجاهی ها رو عشقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : malihe57 بازدید : 239 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 2:00