جمعه به وقت آرامش

ساخت وبلاگ

یه جمعه آفتابی آروم با صدای گنجشکهایی که پشت بنجره ارزن نوک میزنن و پرده ای که با نسیم ملایم تکون میخوره ...

مهدی جانه جانانمان بیمارستان شیفت هست و تلفنی هم گفت مریض زیاد داره و شلوغه منم فکر کردم نهاری باید تدارک ببینم که عشق جان وقتی میاد بوی غذا هم سرمستش کنه هم خستگیش و بگیره و فهمیدم چی عالیه ... ظهر جمعه باشه و بوی ابگوشت بپیچه تو خونه با سبزی و فلفل تازه که مامان جان زحمتش و کشیده با نون سنگک اخ میچسبه  پس دست به کارشدیم الان بوی غذا کل کوچه رو برداشته فقط باید برم از نانوایی یه سنگک دو آتیشه مخصوص بگیرم البته قبلش یک قسمت جدید گیم آف ترونز هم مهدی جانم دانلود کرده گذاشته برام ببینم که وقتی نیست حوصله ام سرنره خدایی کی مهربونتر نازنینتر از این مرد پیدا میشه میشه قدراینهمه لطف و صفا و محبت و ندونست ؟؟؟ عاشقشم ناجوووور

عصرهم کلاس دف با استاد بردیا که مثل همیشه باز دعوام میکنه چرا کم تمرین کردی

اینم از صبح جمعه ما به وقت عاشقی و مهربونی

دهه پنجاهی ها رو عشقه...
ما را در سایت دهه پنجاهی ها رو عشقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : malihe57 بازدید : 267 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 11:11